فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

خسته شدم بریده ام آقا شتاب کن

یا انتخاب کن بخرم یا جواب کن

برگشتنم همان و فنا گشتنم همان

هرچه پل است پشت سر من خراب کن

رویم سیاه روز قیامت به جای من

بنشین و با خدا تو حساب و کتاب کن

نام مرا عزیز، میندازی از قلم

لطفی کن و بهشت حضور و غیاب کن

چله نشین میکده ی روضه ام کن و

این غوره های اشک مرا هم شراب کن

محشر وبال گردن تانم حلال کن

دست مرا بگیر و دوباره ثواب کن

در این بساط گریه مرا سیر می کند

آتش بزن بیا جگرم را کباب کن

حالا که خرج کرب و بلایم به پای توست

از سهم الارث مادری خود حساب کن

فطرس 22 آذر 1389 ساعت 10:56 ق.ظ

نظرات 13 + ارسال نظر

آه 24 آذر 1389 ساعت 03:20 ق.ظ

سلام علیکم.
شهادت سرور؟اقا؟
چی بگم والا؟
خون گریه کنیم از این مصیبت کمه
بمیریم کمه
اما.....
دل ما بعد از تل زینبیه انجا گیر کرده است
دعا بفرمایید که برویم پیش دلمان
---------------
اینها هم برای شماست....بهتر از شما کسی رو سراغ نداشتم که بر مصیبت حسین خون گریه کند
فقط جان عزیز دل زهرا فرمانده مان دعا کنید ادم بشم. شدیدا محتالج هستم که بند دل زینب....
یاحسین
-----------------
اینجا کسی برای تو جا وا نمیکند
این خاک احترام به دریا نمیکند
شهر پر از هوی نفسم را گرفته است
اینجا کسی هوای مسیحا نمیکند
دنیا مرا برای خودش خواست ای رفیق
شیطان که فکر آدم و حوا نمیکند
پای تو کم کسی ز خودش دست شسته است
اینجا کسی مسافرت از ما نمیکند
نامت برای رفع بلا روی تاقچه است
ورنه کسی نگاه به آقا نمیکند
از سیر چشمهای تو فیضی نمی برد
قومی که میل عالم بالا نمیکند
شبهای عاشقان چقدر طول می کشد
ما را جدا ز خود شب یلدا نمی کند
خون می خوریم و شکر خداوند می کنیم
با ما فراق بهتر از این تا نمی کند

http://www.goftomanedini.com/showthread.php?t=13337&p=130439

http://goftomanedini.com/showthread.php?t=17201

http://goftomanedini.com/showthread.php?t=17304

خراباتی 25 آذر 1389 ساعت 03:28 ق.ظ http://www.kharabat83.blogfa.com

باز باران با ترانه...میخورد بر بام خانه/یادم آرد کربلا را/دشت پرشور و بلا را.../گردش یک ظهر غمگین/گرم و خونین/لرزش طفلان نالان/زیر تیغ و نیزه ها را/با صدای گریه های کودکانه واندرین صحرای سوزان/میدود طفلی سه ساله/پر زناله.دلشکسته .پای خسته/......باز باران ....خون یاران...قطره قطره.میچکد از چوب محمل.... آخ باران کی بباری بر تن عطشان یاران./تر کنند از آن گلو را....آخ باران.آخ باران[گریه]

هبوط 25 آذر 1389 ساعت 03:08 ب.ظ http://hubut.blogsky.com

خداوند بصیرت در دین به همه امان عطا بفرماید انشالله

غافل 27 آذر 1389 ساعت 08:07 ق.ظ http://talangor.net

صبح اول صبح گریمونو در آوردی
شعر قشنگی بود
راستی باید ببخشی خیلی وقت بود به ایجا سر نزده بودم
یا علی

اصرار نکن...نمی بخشم!

هستی نمونه 28 آذر 1389 ساعت 08:38 ق.ظ http://d.blogsky.com

کار عشق از حسین بالا گرفته ...

کلوخ 29 آذر 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

ارادت این جانب که ایضن حقیر هم می باشد بپذیر!

مخلصیم خواهرجان!

از کوی او 29 آذر 1389 ساعت 06:44 ب.ظ http://kooyeoo.blogfa.com

سلام...
شما هم مثل ما دلت تنگ دهه اول محرم شده من به اندازه یکسال دوری دل تنگم!

مسیح 1 دی 1389 ساعت 03:48 ب.ظ

ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی
این کودک فراری خود را قبول کن
رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!
مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن
گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه
اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن
گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم
رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن

مجید لشکری
فرمانده نمی آیی!

من نه خود می روم اومرا می کشد
کاه سرگشته را کهربا می کشد

[ بدون نام ] 2 دی 1389 ساعت 09:12 ب.ظ

سلام چه طوری ؟ دوست جون
کربلا نمایشی به دامنه کل تاریخ است و آنجا که تنها عقیده های ناب پرهاشان کشش رسیدن تا محبوب را تاب می آورد . کاش ما نیز پرهامان را قوی کنیم . والسلام

چه دوست جونی دارم!ببخشید اسم اتون؟

[ بدون نام ] 6 دی 1389 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام به دیگه ما رو نمی شناسی میگن از دل برود هر آنکه از دیده برفت یادم رفت تو کامنت قبلی اسممو بنویسم . وبلاگ ملک تا ملکوت هستیم . شرف حضور شد

آخه این یکی هم نذاشتی!

لوح 7 دی 1389 ساعت 11:56 ق.ظ

سلام

سومین جایزه ادبی داستان لوح
فراخوان داستان های کوتاه کوتاه عاشورایی

http://www.louh.com/content/4440/default.aspx

به همراه کارگاه های آموزش مینیمالیسم به صورت رایگان
شرح آنرا در سایت لوح بخوانید.