فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

بانوی من ...

 

دلش هوای مدینه کرده

اما نه مدینه ی در اسارت شیاطین

نه مدینه با در و دیوارهای دود گرفته و سوخته

.

.

قران را باز می کند...

نشان جزء را برمی دارد تا شروع کند به قرائت...

نگاهش به اولین آیه که می افتد بغضش می ترکد...

یا ایها النبی... آیه های بعدی را نمی خواند

هنوز انگشت اشاره اش بین ورق های قران نشانه شده... سرش اما با هق هق روی جلد قران تکیه زده

.

.

آیه های بعدی محو و تار بین قطرات اشک روی دلش چنگ می زند...

لم تحرم ما أحل الله لک...

اشک امانش نمی دهد...

امروز بر تمام این غربت ها مُهر پایان...

نگاهش به قاب کوچک روی قفسه های کتاب خشک می شود...

السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده....

امروز بر تمام این غربت ها مُهرِ...

زبانش را می گزد....

.

.

فاطمه را تصور می کند بعد از این...

هنگام قرائت این همه آیه های غربت

...

و صدای فاطمه که بر دیوار دود گرفته ی خانه، شکسته و بی توان تکیه زده....

...  و تکیه گاهش که شکسته تر از او...

امروز بر تمام این غربت ها...

آه.... نمی داند چرا جگرش می سوزد....و اشک دیگر امان نمی دهد* 

 

 

*** 

این داغ از تحمل بشر خارج است .... بانوی من ! 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
فاطمه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 01:42 ب.ظ http://www.kohn-e-sarbaz.blogfa.com

کدامین شب از آن شب تیره تر بود
که زهرا حایل دیوار و در بود

شبی کاندر هجوم تیغ بیداد
سرت را سینه زهرا سپر بود

زمان بر سینه خود سنگ می کوفت
زمین از داغ زهرا شعله ور بود

عطش نوشان کوفی آتشین اند
که حتی کوثر آنجا بی اثر بود

شراب کوفیان خون حسین است
شراب فاطمه خون جگر بود

تو می دیدی ولی لب بسته بودی
که آیین محمد (ص) در خطر بود

ندانستم که در چشم حقیقت
کدامین مصلحت مد نظر بود

گلویت استخوانی آتشین داشت
که فریادت فقط در چشم تر بود

چرا ابلیس را رسوا نکردی؟
عقاب تیغ تو بی بال و پر بود؟

فدای تیغ عریان تو گردم
کسی آیا ز تو مظلوم تر بود؟

التماس دعا

هادی 18 اردیبهشت 1388 ساعت 04:47 ب.ظ http://www.hadi-kordan.blogfa.com

سلام



ایام شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها رو خدمت شما تسلیت عرض می کنم



با مطلبی پیرامون تنبیه بدنی زنان در قرآن بروزم .



اگه سلیقتون گرفت € تشریف بیاورید



هادی 18 اردیبهشت 1388 ساعت 09:20 ب.ظ http://www.hadi-kordan.blogfa.com

سلام

توی این پانزده سالی که مشهد هستیم ، شنیدیم که مشهدی ها با فلسفه میانه خوبی ندارند .

شنیدیم اما چیزی ندیدیم .

خود بنده ، هم در درس بدایه و هم نهایه و هم اسفار شرکت کردم .و شکر خدا چند تن از شاگردان علامه حسن زاده آملی ( حفظه الله ) در مشهد مشغول تدریس فلسفه هستند که کلاس های بسیار پرباری دارند .

البته از مکتب تفکیکی ها ( مخالفین فلسفه ) جمعاً در مشهد دو یا سه کلاس دارند که در مقابل دهها کلاسی که در زمینه فلسفه مقدماتی و متوسطه و سطح بالا برگزار می شود ، عددی نیست .

هم سنگر 18 اردیبهشت 1388 ساعت 10:16 ب.ظ

شهادت گل یاس مرتضی.....تسلیت باد

خیبرشکن 19 اردیبهشت 1388 ساعت 11:16 ق.ظ http://kheibarshekan.persianblog.ir


من مادر خود پشت در سوخته دیدم
مسمار و در و سینه بهم دوخته دیدم

[ بدون نام ] 19 اردیبهشت 1388 ساعت 07:08 ب.ظ

السلام علیک یا صدیقة الشهیدة

جنازه ای که همه انبیاء به قربانش
چه شد که 7 نفر مخفیانه می بردند

بجای ایکه گل بگذارند روی قبر رسول
برای او جای تازیانه می بردند

مدینه فاطمه را در روز آوردند
چه شد که او را شبانه می بردند

التماس دعا

شاهده 19 اردیبهشت 1388 ساعت 07:27 ب.ظ http://goftomanedini.com/showthread.php?t=1972

هو الشهید


فاطمیه شور و غوغا می شود
درب سوزان با لگد باز می شود

فاطمیه آه و درد و ناله است
پشت درب جای گلاب لاله است

فاطمیه مهر زد تاریخ را
در دل آتش گدازد میخ را

فاطمیه صورتش نیلی شود
با رقیه شاهد سیلی شود

فاطمیه تا حکایت می شود
غربت حیدر روایت می شود

یا زهرا
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد