به اذن امام بود تیر بر گلو نشست،
و سنگ بر پیشانی؛
تا اجازت ندادند،
بر خاک کربلا نتوان نشست...
***
شب اول روضه گودال خواندیم، خدا عاقبتمان را بخیر کند!
میشه جون داد ... ظرفیتشو نداریم ....
و جالس الشمر.........................اهلا یا بنت علی!!!
***
فرمانده!
به فدای نخ آن شال عزایت ....مادرمان بی حوصله است و پریشان!
کارمان شده است سعی خودی و بیخودی .... نمی شود در بیخودیمان بمانیم!
جای کبودی هنوز هست .... فکرکنم تا قیامت پاک نشود..نه؟
سری به نیزه بلند است .....
پ.ن : به دوست قدیمی اگه می کشت ما کربلا بودیم!
پ.ن : ربط پ.ن اولی رو خودم میفهمم.... همه فدای چشای عباس به حق زینب!
وامحمداه!
وا علیاه!
وا حسناه!
واثکلاه!