دیگه روضه نداره که....
گودال گفتن نداره که .... اصلا چی بگی!؟
مقتل رو باز کن نوشته .... اول تیر سه شعبه زدن به قلبش .... صدا بلندشد:"هل من ناصرا ..."
دیدن یه پسربچه ای از حرم داره میدوئه ....
نوشته عبدالله رو به ارباب دوختن .... .............. ..............
میگه نگو.... مادرش داره میبینه!
ببخش عمو...میان قتلگاه دردسر شدم!
پ.ن: برادرم! تنها نذار خواهرتو
برادرم! یه کم بمون تا ببوسم حنجرتو .....
پ.ن: نوشته اند که پیشانی اش به جایی خورد .... حرف آخر رو باید زهرا(س)بزنه!
سر عبدالله در آغوش عمو... از تن جداشد...
او آخرین فدایی بود...
یا علی...
دیدن عبدالله دردسرساز شده واسشون
اومدن از امام حسین جدا کننش
دیدن!
دیدن!
دیدن جدا نمیشه...
مادرش دارد میبیند
آهسته گویمت نکند بشنود ارباب از عمر اصغرش چند روز مانده است
ممنون
با اسم فطرس لینک شدی
من رو هم با اسم فطرس لینک کن
باطن ترین من، نه،خداحافظی مکن
هر چند ظاهرم ،نه،خداحافظی مکن
من نیمه ی توام جلوات ایستاده ام
با نیم خویشتن،نه خداحافظی مکن
یک اهل بیت را ته گودال میبری
ای خمس پنج تن،نه،خداحافظی مکن
اصلا بدون من سفری رفته ای؟،بگو
حالا بدون من،نه،خداحافظی مکن
پس حرف میزنی که خداحافظی کنی
اینگونه نه،نزن،نه،خداحافظی مکن
شاید کسی نبود خدا را چه دیده ای
با کهنه پیرهن نه،خداحافظی مکن
این سمت،عزیز، محترم، با کفن، ولی
آن سمت بی کفن ،نه،خداحافظی مکن
بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن
بعد از تو چند زن،نه خداحافظی مکن