مصرعی می گویم و رد می شوم
کاروان در دل صحراست خدا رحم کند...
***
پسر سعد در این غائله سردار شده
گوییا حرمله از قصه خبردار شده
بوسه میزد به نوک تیرو به خنده میگفت:
نور چشمان علی تازه پسردار شده...