یک حلقه ده که قلب گلوی من آب شد
یک ذره از فضیلت تو صد کتاب شد
یک قطره از شکایت من آفتاب شد
یارب حسین را برسان، شب خراب شد
طشت آمد و فلک دلش از غصه آب شد
زیرا بلندی دل ما زان جناب شد
جمعی هلاک گشته و جمعی جواب شد
یعنی حسین عید خدا انتخاب شد
اشکم برای مجلس ختمم گلاب شد
*محمد سهرابی
پ.ن : فیض شعر را مدیون همسنگر کربلایی بزرگوار بنده هستید
پ.ن : نپرس چی شده بود اینهمه وقت که دردها نگفتن بهتر است ...