فرمانده!
آغاز امامتاتان مبارک ... زمین متجلی است به نور قدومتان آقا
گرچه در سوگ پدر، رقص شال سیاهتان هنوز دیده میشود اما دلهره سربازی تحت لوای شما، احساسیست که اضطراب عجیبی به دل مومنان میاندازد.
نوشتن از شما، نه در بضاعت ماست نه در اندازه ما!
ما همان که توفیق به زبان آوردن نام اتان را داشته باشیم، کفایت میکند ...
نوشته آقا سید مهدی! شما برای ما گریه میکنید؟ ... شاید جواب ندادنتان از روی رحمی است که به ما می کنید وگرنه که ما، کم اشک شما را در نیاوردهایم ....
خلاصه آقاجان این سینه لعنتی، از بس که تنگ است برای معنویتهایی از جنس لاهوت؛ شده است مایه عذاب ما!
ولی آقا هنوز جدتان رضایت نداده است ... و ما هنوز آدم نشدهایم!
پ.ن : شوف یاسیدنا! هذا انا ....
پ.ن :هنوز جبهه حزب اللهی چهارتا آدم حسابی داره (+)
بیاین یه لحظه فکر کنیم ....
وقتی آقا از شخص من یا هر کدوممون می پرسن چی کار کردین ؟چه جوابی داریم بدیم....
این که فقط عاشق بودیم کافیه....!
به بارون آرومه امروز قشنگ نیگاه کن ....گوش کن داره حرف میزنه
داره حضرت مولا رو به چشممون میاره بخاطر اینه که به دل میشینه
یا علی
دوتا نکته بگم محض پرگویی:
یکی اینکه حب معشوق، مطابقت میاره با معشوق!البته اگه تهذیب نفس داشته باشی ... مطابقت هم یعنی اطاعت محض!
دوم اینکه شنیده بودم مرد روغن فروشی عاشق پیامبر بود. هرروز اول از همه به مسجد می رفت تا پیامبر را ببیند. یک روز دوبار آمد. پیامبر موضوع را جویا شد. مرد گفت: طاقت نیاوردم...
از فردا از او خبری نشد. پیغمبر پس از چندی جویای اوشد و به بازار روغن فروش ها رفت و حجره وی را بسته یافت.
کسبه گفتند: وفات یافته..برایش دعا کنید که عادت بدی داشت. به دنبال زنان راه می افتاد.
پیغمبر فرمود: خدا رحمتش کند که مارابسیار دوست داشت. آمرزیده خواهد شد...
++ما که آدم حسابی نیستیم حداقل عاشق باشیم خب!
سلام
وبلاگ وزین شما را دیدم بامحتوا و تومنینه هست امیدوارم ادامه داشته باشد
به وبلاگ ماهم سربزنید
من که نمیگم عاشق نباشیم من میگم نتیجه ی عشق باید هویدا بشه باید عاشق بود
در اجر عشق به ال الله حرفی نیست
که این عشق درمان دردای این روزگار بی مولاست
ما خودمون محتاج به این عشقیم
باید سیلی حمایت از این عشق رو هم بخوریم