«اگرازسرهایمان کوه ها بسازند تاریخ هرگز نخواهد خواند خامنه ای را تنها گذاشتند»
با این جمله نامه ی زیباشو تموم کرده بود ... دلم پرزد تو هوای حرم! گاهی بعضی جملات برای جاهایی هستند که تو اصلا خبر نداری ...
با اینهمه فتنه تنها گذاشتن او می شود ...تنها گذاشتن حسین در نینوا ... تنها گذاشتن زینب در شام! نمیدانم تاریخ خیلی ها را تنها گذاشته که بشوند علی مرتضی یا فقط مرتضی ... برای مرتضی شدن از اینجا تا فکه راه هست ...
تازه خیلی ها هستند که با یک عالمه حجم تنهایی هیچ چیز نمی شوند ...نه زینب نه فاطمه نه حتی رقیه که تاوان بوسه بر لبان حسین را داد!
بعضی ها عرضه این را هم ندارند ...
حق حق
آخه هوشمند جان! کوه کله های شما به چه درد آقا می خوره؟
کمی اون مغز خشکت رو به کار بنداز... مرده ی تو فقط به درد سوزوندن می خوره و گرنه با این افکار متعفن بوی کوه سرهای شما دنیا را به گند خواهد کشید
اگر آقای بی همتا /بخواهد خون ما ریزد/ من و یاران به پا خیزیم/ و بر پایش سر اندازیم
لبیک یا خامنه ای
هرگز نخواهد خواند
قربونت برم!
آقا تو رو داشته باشه بسشه به خدا
قربون تو برم عزیزدلم ....
کلی کار دارم باهات
بعد بگو توفیق نداریم و آقا دوسم نداره . . .
هر روز هر روز زیارت و مشهد و کربلا و . . .
عاشقی و هزار دردسر ... اینجا تهران است صدای ما را از قلب البرز می شنوید!
جانم فدای سیدعلی!
یادم هست وقتی برای اولین بار این جمله را فریاد زدم، روزهایی بود که رهبرم از همیشه غریب تر بود.

با این جمله خاطره ها دارم...
رهبر من طلایه دار لاله هایی
رهبر من امید قلب عاشقایی ...
زود بیا کارت و بگو!!
دارم ذوق مرگ می شم!یعنی چی کار می تونی داشته باشی؟؟؟
.......... پسنوشت ..........
همهی این کتاب را هدیه میکنم به کسی که خودم از آوردنِ نامش خجالت میکشم؛ بس بزرگ است.
و خودش میداند.
روزهای با تو بودن، کتابی بود که اواسطِ سالِ 1389 چاپ شد، به سفارشِ سازمانِ فرهنگی هنریِ شهرداریِ تهران.
.......... پسنوشت ..........
شاید دوباره محکوم شوم به بازی با کلمات، از سوی دوستی که نمیشناسمش.
مهم نیست؛ اینها، حرفهای من نیست؛ بگذار هر که خواند، برداشتی کند از این سبوی نیمه.
نسأل الله منازل الشّهداء
بعضی ها با تو جمع بودن هم چیزی نمی شوند چه به رسد به تنها موندن !!!
لبیک یا خامنه ای.