شبگرد کوچه های مدینه
ای حیدر بی فاطمه . . .
هاتف :
بـــر پنجـــره ی پلک تــو مهتـاب نشسته است
بــر گونـه ی سرخت غزلی ناب نشستـه است
پلکـــی بــزن ای حضــرت گـــل تـا کـــه ببینــی
بالای سرت غنچـــه ی مهتـــاب نشسته است
بابا بـگشــــا پلـــک، کـــه مــن دوســت نـــدارم
این گونه که بر چهره ی تو خواب نشسته است
هی سجـــده به پیشـــانی گل می کنی آخـــر
این غنچــه مگــر در دل محــراب نشسته است
صبــح اسـت و نسیمی خبـــر آورد که ای بـــاغ
بر چشم گل و غنچه گل خواب نشسته است
***
آقا سید مهدی! بی پدریمان تسلیت ...
مدد کنید ... شق القمر شده است!
راستی آقاجان!
« نگرانم؛ پنج روز است که مسلم در راه است ... این را بانویی گفت که قرار است چیزی نگوید! »
ولوله ای در کوفه شده ... مردم به استقبال سفیر حسین خواهند رفت، فوج فوج ... حتی ماموران نعمان هم حریف شان نخواهند شد.
هم به دروازه شهر به استقبالش خواهند رفت هم به دارالعماره ...؟!؟!؟ منتهی آنکه مرتبه دوم، فضا بوی خون و خیانت می دهد و ضمنا نفس در سینه ها حبس است...
به راستی فرمانده! چیست راز غربت مسلم؟! ...
فلق را شب الوده دستی شکافت
افق تا افق فرق هستی شکافت
تسلیت!
سفیر سربدار عشق مسلم
شهید خون نگار عشق مسلم
لوای سرخ بیداری برافراشت
هماره افتخار عشق مسلم
به کوی عاشقی طوفان بپا کرد
و مشت دشنه و زنجیر واکرد
وضو از خون اشک آسمان ساخت
غریبانه به کوفه سر فدا کرد
شهادت را به جان و دل پذیرفت
و قربانی جاوید سحر شد
سلام زنده ای گفتم شاید تو راهپیمایی شهید شده باشی از این سبزا که هیچی بعید نیست راستی از کمکت ممنون ولی چند روزه صفحه وبلاگم بالا نمی یاد فکر کنم اینترنت مشکل پیدا کرده حالا ان شاءالله درست میشه. تو وبلاگم منتظر کامنت های تاثیر گذارتون هستم فطرس جونم والسلام
ما ارادت داریم...!
سلام وبلاگم درست شد می تونی بیای منتظرتم والسلام
عجبا چقدر دلمون واسه اینجا تنگیده بود!
راستی چرا اینجا شکلک نداره؟!!!
...
عید مبارک
...
حق.
چه عجب این طرفا!
شما هم هی به رخ ما بکش ...........
بابا من نمی خوام ریا بشه ... سفارش قالب دادم، مدیریت رفتن دیارکفر ... دست ماهم در پوست گردوست!
عیدشمام مبارک
سلام
عرض ادب و اخترام
راستش ما میایم و لی بلد نیستیم درست کامنت بنویسیم
خلاصه بخشید که به لطف شما نمیتونیم جبران کنیم
یا علی
سلام
اصلا توجیه نمی شم ...
تو این قالبه لطفا بگید حتما شکلک نیشخند رو تعبیه کنن! خیلی میچسبه.
...
میگم نمیخواید مثل مارکوپولو سفرنامه بنویسید؟
...
دستتونو از تو پوست گردو در بیارید بذارید تو حنا قابل تحمل تره!باور کنید!هان!
اها راستی بگید کامنت خصوصی هم داشته باشه!
...
میگم عیادت مجازی هم قبوله هزینه ای هم نداره چمیدونم آبمیوه و انار و پسته و لیموشیرین و کنسرو کله پاچه و این چیزام نمی خواد... بسوزه جیب آدم خسیس!(نیشخند)
اولا علیک سلام دوما قسمت نبود ولی می تونستی افطاریو پست کنی سحر بخورم سوما چشمات دعای فرجو وسط می بینه بقیه دوستام همه کنار می بیننش چهارم من مثل شما حرفه ای نیستم هنوز لینک کردنو بلد نیستم دیگه صداقتو این حرفا پنجما دل منم می تپه برات دوست دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه اون وره آب اومدی به ما هم سربزن ششما خدا سفره ای پهن کرده می تونی بیای از وجود ما فیض ببری می خوان شهیدای گمنام بیارن دانشگاهمون احتمالا توی مهره اگه دوست داشتی خبرشو بهت می دم هم فاله هم تماشا هم میای مراسم هم همدیگرو می بینیم هفتما التماس دعا به اسم برام دعا کنیا. والسلام یافاطمه
باسمک یا الله.
سلام بانو
این همه به روز کردید و من خبر دار نشدم! $:
آسمان مست نام رقیه
بسته شد دل در دام رقیه
فطرس جان این دلنوشته با دل همانی میکند که می باید...
ممنون ما هم دلتنگ بودیم
در پناه خدا
یوم الهدم...
بوی سیب پیچیده تو حرم
هوای حرمت به سرم
عشق من ابی عبدالله . . .
دست گلت درد نکنه
سلام
متن جدیدی نمی بینیم آ
دو هفته ای شد