اللهم لعن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد (ص)
در ساعات پایانی آخرین پنجشنبه سال هستم و دقایقی دیگر غروبش قابل رویت است...
و من در اندیشهء ظهور و طعم حضور...
امروز تقویم رومیزی رو که تمیز می کردم؛ یاد روزهای رفته و پرخاطره افتادم. . . یادآوری بعضی هاشون سخت نفس گیر بود و جانفرسا.
داشتم فکر می کردم که چقدر به رفتن مانده . . .؟
***
غروبها غربت عجیبی گوشه دلم جاخوش می کنه و هی قلقلکم میده که بازم براش مقتل بخونم؛
غربتی که غروب جمعه می ترکه و یادگاری هایی رو که از بهشت با خودم آوردم قل میده رو خاک سرد زمین . . .
تو حسرت نشنیدن صدای :« انا بقیة الله .. » موندم و به خودم دلداری میدم که ۳۶۵ روز دیگه نزدیک شدیم به اون لحظه که دلم میخواد هیچوقت تموم نشه...
مدتی است که نوشته هامو انتشار دادم تو فضای سایبر و هنوز دل نگرون یه نگاهم...
***
خدایا
بخشودن گناه پدر بعد از یا قدیم الاحسان بحق حسین
شنیدن صداتون وقتی از دل تاریکی نجوا کرد :
فاستجبناله و نجیناه من الغم و کذلک ...
لمس عشق فاطمه
چشیدن شوری یادگاری هاتون برای حسین
شنیدن چکاچک شمشیر مولا
و نگاه کردن به چهره ی حبیبت وقتی فرمود : فاطمه پاره تن من است
دلمو قرص میکنه . . . که باید به عهدی که بستم پایبند بمونم و صبر کنم و صبر کنم و صبر و صبر ...
ویادم نره که صبر مجادله با نفسه نه سر فرود آوردن.
پ.ن : تو حول حالنا الی احسن الحال یادتون نره دعامون کنید.
پ.ن : یاعلی
شب عفو است و محتاج دعایم
زعمق دل دعایی کن برایم. اگر امشب به معشوقت رسیدی خدا را در میان اشک دیدی کمی هم نزد او یادی زما کن کمی هم جای او ما را صدا کن بگو یارب فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است
التماس دعا