فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

69 (3)

بغض آمده و حال مرا بد کرده

جزر آمده از گلوی من رد کرده

من این چمدان تو ساک ها را بردار

بدجور دلم هوای مشهد کرده....



این روزهای ما، صدقه سر فرزندان فاطمه است که سرگردان بیابان ها، صدای تازیانه می شنوند...

نمی شود فرزند فاطمه باشی و حوالی شهادت عمه صدای تازیانه نشنوی... اسم خانم که می آید...کربلا از ابتدا تا انتها مجسم می شود... در خاطرات ما نام ایشان گره خورده به اسارت... به حمایت... به استقامت!


چقدر دوست داشتم این روزها کنار بارگاه سلطان.... صحن گوهرشاد عقده دل می گشودم...