فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

یا رفیق من لا رفیق له

گریه می کرد و میخوند... نشستم پشتش جوری که منو نیبنه !  

آروم  آروم سوز دلش منم گرفت! چفیه انداخته بود روی سرش زار زار گریه می کرد! دلم برای خودم سوخت ... لا انیس من لا انیس له 

 

*** 

 

سرم رو انداخته بودم پایین .... الهی العفو! 

باور نداشتم حرفی رو که می زدم ... ما کجا... 

 

*** 

 

کنار قبور شهدا نشسته بود. نور فانوس ها افتاده بود روی صورتش. سر گذاشته بود به زنجیرها... سبحاک یا لااله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یارب 


به ذره گر نظر لطف بوتراب کند      به آسمان رود و کار آفتاب کند




فرمانده!

بی پدریمان تسلیت!