فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

فاطمیه ... زینب!


دو ماه و نیمه.... حالت وخیمه

خدا کریمه ...انشالله خوب شی


ای نور امید ...بانوی خورشید

نکنه زهرا ... رو به غروب شی





فرمانده!


تسلیت... ما لیاقت نوکری نداشتیم!

اسمشان که می آید ... دستهایمان آتش میگیرد .... 





پ.ن : اصلا حسین جنس غمش فرق می کند ... امان از دل زینب ...

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 28 فروردین 1390 ساعت 08:51 ق.ظ

فاطمه 29 فروردین 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://ftmomd.blogfa.com

این اشکها به پای شما آتشم زدند...
شکر خدا برای شما آتشم زدند..
از آن طرف مدینه و هیزم..
از این طرف با داغ کربلای شما آتشم زدند...
التماس دعا

. 29 فروردین 1390 ساعت 08:00 ب.ظ http://naghsheie-del.blogfa.com

التماس دعا

محتاجیم

باران سادات 29 فروردین 1390 ساعت 09:45 ب.ظ http://www.baronsadat.parsiblog.com

حال مادرم خرابه
دل عمه ام کبابه
کبابه



گل...

فدای دلت ...

مصباح 30 فروردین 1390 ساعت 01:30 ق.ظ http://www.mesbah135.blogsky.com

سلام کربلایی
خوبی؟
نیستی؟!

هستیم ... شما نیستی!!

. 1 اردیبهشت 1390 ساعت 01:40 ب.ظ http://naghsheie-del.blogfa.com

بیشرمانه زیستن!

مسیح 6 اردیبهشت 1390 ساعت 03:02 ق.ظ

نام مادر که می آید لال میشوی
دستانت بسته شده
خفه میشوی
دستانت میلرزد
پهلویت تیر میکشد
فاطمیه مریض میشوی
صدایت درنمیاید
فاطمیه طور دیگری است

تقدیم به اتش گرفته عشق حسین(ع):

شنیده می شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام آشنایی که ـ

پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد

نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت

چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه ها کشیده تورا
گمان کنم که تورا، اصلا آفریده تورا

که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند

کتاب زندگی ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به نان علی

از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم-

به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و اینبار هم اجازه بده

به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم

فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد