فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

فطرس

ای کشته‌ی شیوخ مقدس‌نما، حسین (ع)!

قافله ...

۲۸ رجب.روز.خارجی





قافله ... ساربان ...


محمد بن علی (ع) ... همه اهل حرم؛ حتی علی اصغر(ع) ... آقا گفته بودند همه باشند!

آغاز سفر ...





۱۰محرم.روز.خارجی





زینب (س) ...










«فرمانده

صدای جرس فضایمان را پر کرده است ... اما همه نمی شنوند! حبیب در پی خضاب است ...حتی عبدالله تا دروازه آمد اما تا کربلا نرفت!



یا لیتنی کنت معک ... که می گویم چهار ستون بدم می لرزد!



*آقا! مدد کنید*

نظرات 21 + ارسال نظر
حوریب 2 مرداد 1388 ساعت 08:26 ب.ظ http://hoorib.parsiblog.com/

جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها...

منتها از بی وفایی پایمان در خویش مانده ....

آقای من ..... مدد کتید ....

یا بن الحسن!!!!

نوا 4 مرداد 1388 ساعت 01:05 ب.ظ http://heiratkade.blogfa.com/

ترس مبادا از اهل نار بودن دل ادمی را اناری میکند .
التماس دعا

ما مدتهاست رنگ اناریم .... اما ...
محتاجیم

تیساپه 4 مرداد 1388 ساعت 01:22 ب.ظ http://cherknevic.blogfa.com/

یالیتنی کنا معک که می گویم تنم می لرزد....
جرات این را می خواهم که امروز فریاد بزنم : انی معکم!
تا تن آنکه باید بلرزد....

تا چفیه بر دوش دارد .... فریاد می زنیم!
تن آنها مدتهاست که می لرزد ... مگر نمی بینید که به لجن نشسته اند!

شکیبا 5 مرداد 1388 ساعت 02:45 ق.ظ

-آقاااااا ! آقاااا! آقاااااا! شماروبه خداصبرکنید
-بایستید.
-آقاجان ...آقاجان...من...آقاجان من...سلام ٬من...
-آرام باش٬نفس نفس می زنی٬بگیر ٬آب است ٬بخور
-سلام بر لبان تشنه ات یاحسین.
-علیکم السلام!
-آقاجان من...
-می شناسمت ٬تو هفتادو سه هستی!منتظرت بودم.
-منتظر من؟!!!
-اینهاچیست که باخودآوردی؟
-وسائل سفرآقاجان
-جانم به فدای شما٬حرفم خنده دار بودکه تبسم میفرمائید؟
-بارت روبگذار٬فقط خودت بیا.
-چشم
-بدنت می لرزد٬می ترسی؟
-می ترسم.
-جلوتربیا
-چشم
-بهترشدی؟
-خوبم ٬خیلی خوب٬دستتان راکه روی قلبم گذاشتید خوب شدم
-والقی فی الارض رواسی ان تمید بکم...معطل نکن از قافله جا می مانی٬پشت سر من بیا.

پشت سر تو آمدیم که هنوز در نمازمان بوی یاس می پیچد ...!
اما قافله ....

مهدی 5 مرداد 1388 ساعت 11:36 ق.ظ http://ebrahimiansalam.blogfa.com

سلام[گل]


دوست گرامی اعیاد خجسته شعبانیه بر شما مبارک. این روزها چقدر زیباست. طراوت و سر زندگی از این همه برکت موج می زند. میلاد سالار و علمدار و یادگار کربلا و چند روز دیگر بزرگترین اتفاق تاریخ. 15 شعبان 255 هجری. 11 مرداد 248 شمسی. 1 آگوست 869 میلادی. به رسم ما ایرانی ها 1140 سال گذشت. در خبرها بزرگترین خورشید گرفتگی قرن را خواندیم چه باک؟ چه باک که ما به این خورشید گرفتگی ها 1140 سال است که عادت کردیم.

ارمینه 5 مرداد 1388 ساعت 05:21 ب.ظ http://ermineh.blogfa.com/

رجب که تمام شد اما گمان نکنم تا آخر شعبان هم اینجا بروز شه!

بااجازه تون سفر بودیم و متاسفانه از فضای مجازی دور ...!

شاهده 6 مرداد 1388 ساعت 08:00 ب.ظ

هو الشهید
سلام فطرس جان ...

اگر ما در کربلا بودیم............!
شاید اماممان تنها تر بود ....

سید علی هم این روزها تنهاست...

هو البصیر
علیکم سلام

نه نبود ... اما برای شجاع ترین ها هم ترس وجود دارد ... اما عاشق که باشی قصه فرق می کند ....

تا ما هستیم و چفیه بر دوش سیدمان اجازه نخواهیم داد که تنها بماند!
مالک هم بعد از حمله به عثمان هزینه سنگینی روی دست علی گذاشت!

اما باز هم مالک بود!

تسنیم 8 مرداد 1388 ساعت 09:32 ق.ظ http://zaeremahram.blogfa.com

چهارستون بدنم میلرزد...

به خدا می لرزد ....

. 9 مرداد 1388 ساعت 12:26 ق.ظ

.

...... ؟؟!! :-((

ftmh 11 مرداد 1388 ساعت 11:50 ق.ظ http://ftmhj.blogfa.com

سلام ..
حال شما؟ خوبید ایشالله؟
می خواستم میلاد حضرت علی اکبر والبته روز جوان رو بهتون تبریک بگم...

علیکم سلام.
الحمد لله

ممنون٬ بر شما هم مبارک باشه ......

ارمیا 17 مرداد 1388 ساعت 04:27 ب.ظ http://montazeraneyas.blogfa.com

سلام
کجایی دوست من،خبری ازت نیست...

به خداوندی خدا،آقا هرکجا میرود دلش با ماست...

سلام
شرمنده .... این اتفاقات اخیر ما رو درگیر کرده ... سر میزنیم

غروب شلمچه 23 مرداد 1388 ساعت 12:47 ق.ظ http://ghorobe.blogfa.com/

نامه ای به مقصد بهشت ...

منهاج 24 مرداد 1388 ساعت 03:18 ب.ظ

باسمک یا الله.
سلام بانو :)
نمی دونم کامنت بنده ثبت شد یا نه؟! نمی دونم چرا من نظر میدم ارور می ده!!!

منتظر متن جدیدتون هستیم :)

علیک سلام

خوشحالیم که دوباره می نویسید ...:-))
گاهی پیش میاد٬ مشکل از بلاگ اسکای ... شما ببخشید!

انشالله ... خودمان هم منتظریم!

ارمینه 26 مرداد 1388 ساعت 01:36 ق.ظ http://ermineh.blogfa.com/

کامنتتون رو دیر خوندم وگرنه ظهرش حرم بودم مخصوص دعا میکردم فردام دارم میام تهران اگر به سلامت برگشتم و رفتم حرم چشم دعای مخصوص میکنم و یه امین الله به نیابتتون میخونم انشالله...
منظورتون رو از داشتن نفس تنگی و یاد دوستان دوستان کنار پاتختی افتادن نفهمیدم.

مدتیست دست به قلم نمیشوید ؟!‌

... :-((
دلمان گرفته بانو!
شما دعا کنید ....

نفس 30 مرداد 1388 ساعت 12:51 ق.ظ http://nafasena.blogfa.com

سلام دوست عزیز
بال شکسته ی ما رو هیچ کس جز صاحبمون نمیتونه شفا بده. اللهم عجل لولیک الفرج
وبلاگ زیبایی داری. اگر مایل باشی تو دنیای مجازی به نوعی با هم، هم سنگر باشیم.
در پناه خدا

[ بدون نام ] 30 مرداد 1388 ساعت 05:56 ب.ظ

باسمک یا الله.
سلام بانو :)
رمضان شد! نمی نویسید؟!

حلول ماه مبارک پیشاپیش مبارک. التماس دعا داریم ها :)

علیکم سلام !
دستمان به قلم نمی رود ... دعا کنید!

بر شما هم مبارک ... محتاجیم یه عالمه!

منهاج 30 مرداد 1388 ساعت 05:57 ب.ظ

باسمک یا الله.
نام فراموش شد! البته احتمالا مشخصه که کامنت منه!! D:

شاهده 31 مرداد 1388 ساعت 12:13 ب.ظ http://goftomanedini.com

هو الشهید

سلام آبجی جان
شعبان گذشت و رمضان هم آمد
خبر آمد خبری در راه است ...
پس کجایی شما؟

التماس دعا
یا علی

بسم رب الحسین

علیک سلام خواهر خوبم!
هنوز خبر به ما نرسیده ...

همین نزدیکی ها ... پشت قدقامت سرو ... روی دیوار خدا ....

دعا میکنم انشالله از دلگرفتگی در بیاید ..... به حق این روزهای مبارک .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد